English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3339 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
administratorship U ریاست
directorships U ریاست
directorship U ریاست
principalship U ریاست
superintendence U ریاست
presidentship U ریاست
matronship U ریاست
matronhood U ریاست
headship U ریاست
superiority U ریاست
headships U ریاست
managership U ریاست
chairmanships U ریاست
presidency U ریاست
chairmanship U ریاست
managerial U ریاست
generalship U ریاست
patriarchate U ریاست خانواده
patriarchate U ریاست طایفه
vice president U نیابت ریاست
prefecture U اداره ریاست
mayorship U ریاست شهرداری
matronize U ریاست کردن
mayoralty U ریاست شهرداری
magistrature U ریاست کلانتری
to take the lead U ریاست کردن
superintendence U ریاست مدیریت
postmastership U ریاست پست
command of execution U ریاست اجرایی
captaincy U ریاست بزرگتری
captainship U ریاست بزرگتری
abbay U ریاست دیر
chieftaincy U ریاست قبیله
superintendency U ریاست مدیریت
superintend U ریاست کردن
to fill the chair U ریاست کردن
wardenship U مقام ریاست
superintends U ریاست کردن
superintending U ریاست کردن
abbotship U ریاست دیر
superintended U ریاست کردن
chieftainship U ریاست قبیله
presidential U وابسته به ریاست جمهور
bossiness U متمایل به ریاست مابی
bossy U متمایل به ریاست مابی
presidentship U مقام ریاست جمهور
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
prioship U سمت ریاست دیر
he has passed the chair U ریاست داشته است
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
speakership U مقام ریاست مجلس
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
superintended U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintend U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends U ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
chairman U ریاست کردن اداره کردن
chairmen U ریاست کردن اداره کردن
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
eight bit system U مربوط به یک
correspondent U مربوط به
correspondents U مربوط به
irrelevant U نا مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
curatorial U مربوط به
condequent U مربوط
pertaining U مربوط به
pertinent U مربوط به
pertinenet U مربوط
coherent U مربوط
coordinate U مربوط
pertinent U مربوط
related U مربوط
lineal U مربوط به خط
apposite U مربوط
affined U مربوط
relevant U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
as for U مربوط به
for U مربوط به
vespertinal U مربوط به شب
proper U مربوط
caprine U مربوط به بز
germane U مربوط
nasal U مربوط به بینی
analitical U مربوط به تجزیه
nautical U مربوط به کشتیرانی
prospective U مربوط به اینده
ammino U مربوط به امونیاک
parental U مربوط به والدین
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
fistulous U مربوط به ناسور
communists U مربوط به کمونیسم
arbitrative U مربوط بحکمیت
anent U در مشارکت با مربوط به
affiliates U مربوط ساختن
textual U مربوط به متن یا نص
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
arbitral U مربوط به حکمیت
American U مربوط بامریکا
pertian U مربوط بودن
faunae U مربوط به جانوران
Americans U مربوط بامریکا
filiate U مربوط ساختن
circumstantial U مربوط به موقعیت
anglian U مربوط به نژاد
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
communist U مربوط به کمونیسم
acetarious U مربوط به سالاد
operatic U مربوط به اپرا
concerns U مربوط بودن به
dependent U مربوط محتاج
outbound U مربوط به خارج
racing U مربوط بمسابقه
adulterous U مربوط به زنا
fossil U مربوط بادوارگذشته
fossils U مربوط بادوارگذشته
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
glossal U مربوط به زبان
glyptic U مربوط به حکاکی
goidelic U مربوط بسلت
haemic U مربوط بخون
hawaiian U مربوط به هاوایی
genethliac U مربوط به طالع
concern U مربوط بودن به
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
climatic U مربوط به اب وهوا
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
fractional U مربوط به بخشها
fractional U مربوط به بخشهایی
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
amazonian U مربوط به امازونها
aluminous U مربوط به الومینیوم
aguish U مربوط به تب و لرز
agrologic U مربوط بخاکشناسی
budgetary U مربوط به بودجه
affiliating U مربوط ساختن
caloric U مربوط به کالری
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com